معنی onderbreker
onderbreker
جمله معترضه گو، قطع کننده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با onderbreker
onderbreken
onderbreken
مُزاحِمَت کَردَن، قَطع کَردَن، اِظهار نَظَر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
onderzoeker
onderzoeker
مُحَقِّق
دیکشنری هلندی به فارسی