ترجمه omvangen به فارسی - دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با omvangen
omvatten
- omvatten
- شامِل بودَن، شامِل شَوَد، شامِل کَردَن، دامَنِه داشتَن، دَر بَر گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vangen
- vangen
- گِرِفتار کَردَن، گِرِفتَن، دَستگیر کَردَن، تور اَنداختَن، بِه دام اَنداختَن
دیکشنری هلندی به فارسی