معنی liegen
liegen
دروغ گفتن، دروغ
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با liegen
fliegen
fliegen
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن، هِدایَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
biegen
biegen
خَم کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
wiegen
wiegen
آرامِش دادَن، گَهوَارِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vliegen
vliegen
پَرواز کَردَن، بَرایِ پَرواز، هِدایَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lieben
lieben
دوست داشتَن، عِشق
دیکشنری آلمانی به فارسی
wiegen
wiegen
آرامِش دادَن، وَزن کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
legen
legen
قَرار دادَن، مَحَل، گُذاشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
legen
legen
خالی کَردَن، خالی
دیکشنری هلندی به فارسی
gießen
gießen
ریختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی