معنی kraaien
kraaien
خوٰاندن بلند، کلاغ ها
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با kraaien
draaien
draaien
چَرخاندَن، نوبَت، غَلتیدَن، چَرخیدَن، پیچاندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kratzen
kratzen
پَنجِه زَدَن، خَراش، چَنگال زَدَن، خراشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zwaaien
zwaaien
مُوج اَنداختَن، مُوج زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
krawiec
krawiec
خَیّاط، فانتِزی ها
دیکشنری لهستانی به فارسی
krabben
krabben
چَنگال زَدَن، خراشیدَن، پَنجِه زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
waaien
waaien
دَم زدن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zaaien
zaaien
کاشتَن، بِکار، کاشت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
naaien
naaien
سوزَن زَدَن، دوختَن، دَستکاری کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kraken
kraken
خَش خَش کَردَن، کِرَک، جَویدَن با صِدا، خُرد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی