معنی koppelen
koppelen
جفت کردن، برای پیوند دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با koppelen
kopieren
kopieren
کُپی کَردَن، کُپی کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
kompeten
kompeten
تَوانا، صالِح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mopperen
mopperen
گِلِه کَردَن، غُر زَدَن، غُرغُر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
mompelen
mompelen
زیرِ لَب گُفتَن، زِمزِمِه کَردَن، زیرِ لَب صُحبَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
koelen
koelen
یَخچال گُذاشتَن، خُنَک کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی