معنی kiezen
kiezen
انتخاب کردن، برای انتخاب، شماره گرفتن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با kiezen
niezen
niezen
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kiezer
kiezer
اِنتِخاب کُنَندِه، رَأی دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gießen
gießen
ریختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bieten
bieten
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
biegen
biegen
خَم کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kleben
kleben
چَسباندَن، چوب
دیکشنری آلمانی به فارسی
kürzen
kürzen
خُلاصِه کَردَن، کوتاه کَردَن، کاهِش دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kitzeln
kitzeln
قِلقِلک کَردَن، قِلقِلک دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kippen
kippen
بَرگَشت دادَن، کَج کَردَن، وارونِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی