معنی inventief
inventief
خلّاق، مبتکر، به طور ابتکاری
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با inventief
inventif
inventif
خَلّاق، مُبتَکِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
invention
invention
اِختِراع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inventivo
inventivo
خَلّاق، مُبتَکِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inventivo
inventivo
خَلّاق، مُبتَکِر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inventivo
inventivo
خَلّاق، مُبتَکِر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
intensief
intensief
مُتِمَرکِز، فِشُردِه، بِه طُورِ فِشُردِه
دیکشنری هلندی به فارسی
inventer
inventer
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن، فِهرِست کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intentie
intentie
قَصد
دیکشنری هلندی به فارسی