معنی intrekken
intrekken
لغو کردن، برای عقب نشینی، بازپس کشیدن، باطل کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با intrekken
aantrekken
aantrekken
فَریفتَن، جَذب کُنَند، جَذب کَردَن، پوشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
betrekken
betrekken
شامِل شُدَن، دَرگیر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
aftrekken
aftrekken
کَسر کَردَن، کَم کَردَن، تَفرِیق کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ontdekken
ontdekken
کَشف کَردَن، کَشف کُنید، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitrekken
uitrekken
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
intrekking
intrekking
لَغو، خُروج، بازگَشت
دیکشنری هلندی به فارسی
inbreken
inbreken
دُزدی کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
trekken
trekken
بِه شِدَّت کِشیدَن، بِکِشید، چیدَن، کِشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی