معنی intiem
intiem
به طور صمیمانه، صمیمی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با intiem
intime
intime
صَمیمی، پاسُخ دَهَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intim
intim
صَمیمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
intim
intim
بِه طُورِ صَمیمانِه، صَمیمی
دیکشنری آلمانی به فارسی
initier
initier
آغاز کَردَن، آغاز کُنَد، شُروع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infiel
infiel
وَفادار نَبودَن، بی وَفا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
entier
entier
تَمام، کُل، کامِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intimo
intimo
صَمیمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
infiel
infiel
وَفادار نَبودَن، بی وَفا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
intikam
intikam
اِنتِقام، اِنتِقام گِرِفتَن، مُجازات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی