معنی integreren
integreren
یکپارچه کردن، ادغام کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با integreren
integrieren
integrieren
یِکپارچِه کَردَن، اِدغام کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
integrare
integrare
مُکَمِّل کَردَن، اِدغام کَردَن، یِکپارچِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی