معنی installeren
installeren
نصب کردن، نصب کنید
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با installeren
installieren
installieren
نَصب کَردَن، نَصب کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
installare
installare
نَصب کَردَن، نَصب کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
installer
installer
نَصب کَردَن، نَصب کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی