معنی informant
informant
مطّلع، خبرچین، اطّلاع دهنده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با informant
informant
informant
مُطَّلِع، اِطِّلاع رِسانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Informant
Informant
اِطِّلاع دَهَندِه، خَبَرچین، مُطَّلِع
دیکشنری آلمانی به فارسی
informante
informante
مُطَّلِع، خَبَرچین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informante
informante
مُطَّلِع، خَبَرچین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Informant
Informant
مُطَّلِع، خَبَرچین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
informasi
informasi
اِطّلاعات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
informado
informado
آگاه، مُطَّلِع شُد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informato
informato
آگاه، مُطَّلِع شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
informare
informare
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی