معنی inferabel
inferabel
قابل استنباط
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با inferabel
inoperabel
inoperabel
غِیرِ عَمَلی، غِیرِ قابِلِ اِجرا
دیکشنری آلمانی به فارسی
inférable
inférable
قابِل اِستِنباط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inferible
inferible
قابِل اِستِنباط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inferível
inferível
قابِل اِستِنباط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Inferable
Inferable
قابِل اِستِنباط
دیکشنری انگلیسی به فارسی