معنی inert
inert
بی حرکت، بی اثر، به طور ساکن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با inert
inert
inert
بی حَرَکَت، بی اَثَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
inerte
inerte
بی حَرَکَت، بی اَثَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inerte
inerte
بِه طُورِ ساکِن، بی اَثَر، بی حَرَکَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inerte
inerte
بِه طُورِ ساکِن، بی اَثَر، بی حَرَکَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
inerte
inerte
بی حَرَکَت، بی اَثَر، بِه طُورِ ساکِن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Inert
Inert
بی حَرَکَت، بی اَثَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی