معنی inductief
inductief
به طور استنتاجی، استقرایی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با inductief
inductif
inductif
اِستِقرایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inductie
inductie
اِستِقراء، اِلقاء
دیکشنری هلندی به فارسی
induction
induction
اِستِقراء، اِلقاء
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inductivo
inductivo
اِستِقرایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
indicatief
indicatief
اِشاری، نِشان دَهَندِه، بِه طُورِ اِشارِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
deductief
deductief
اِستِنتاجی، قیاسی
دیکشنری هلندی به فارسی
intuïtief
intuïtief
بِه طُورِ شُهودی، شُهودی
دیکشنری هلندی به فارسی
induktif
induktif
اِستِقرایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
inactief
inactief
بِه طُورِ غِیرِفَعّال، غِیرِ فَعّال
دیکشنری هلندی به فارسی