معنی indringend
indringend
مداخل، اصرار دارد، به طور مزاحم، به طور تهاجمی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با indringend
Eindringen
Eindringen
نُفوذ
دیکشنری آلمانی به فارسی
eindringen
eindringen
بِه زور وارِد شُدَن، نُفوذ، دِخالَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
aandringend
aandringend
بِه طُورِ پافِشاری، اِصرار دارَد، مُصِرّ
دیکشنری هلندی به فارسی
dringend
dringend
بِه طُورِ ضَروری، فُوری، بِه طُورِ فُوری، تَاکید شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
dringend
dringend
بِه طُورِ ضَروری، فُوری، بِه طُورِ فُوری، تَاکید شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی