معنی herstel
herstel
استرداد، بهبودی، جبران، بهبود
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با herstel
hersteld
hersteld
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری هلندی به فارسی
eerste
eerste
اَوَّل
دیکشنری هلندی به فارسی
erste
erste
اَوَّل
دیکشنری آلمانی به فارسی