معنی herhaling
herhaling
تکرار
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با herhaling
terhalang
terhalang
مَحدود، مانِع شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
vermaling
vermaling
خُردایِش، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی
herhalen
herhalen
حَلقِه زَدَن، تِکرَار کُنید، تِکرار کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی