معنی helder
helder
درخشان، روشن، به طور درخشان، شفّاف، با درخشندگی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با helder
herder
herder
گِلِه داری کَردَن، چُوپَان
دیکشنری هلندی به فارسی
helper
helper
یاری کُنَندِه، کُمَک کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Helfer
Helfer
کُمَک کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
helfen
helfen
کُمَک کَردَن، کُمَک کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
heiter
heiter
با دِلِ شاد، شاد، خوشدِل، شاداب
دیکشنری آلمانی به فارسی
heiser
heiser
بِه طُورِ خَشِن، خَشِن، گُراز مانَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
relier
relier
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
perder
perder
اَز دَست دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Reader
Reader
خوانَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی