معنی functioneren
functioneren
عمل کردن، عملکرد
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با functioneren
funktionieren
funktionieren
عَمَل کَردَن، تابِع
دیکشنری آلمانی به فارسی
sanctioneren
sanctioneren
تَحرِیم کَردَن، تَحرِیم
دیکشنری هلندی به فارسی
functioneel
functioneel
عَمَلکَردی، کاربُردی، عَمَلی
دیکشنری هلندی به فارسی