معنی ervaring
ervaring
تجربه
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ervaring
bertaring
bertaring
دارایِ دَندان، دَندان های نِیش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ervaren
ervaren
تَجرُبِه کَردَن، با تَجرُبِه، ماهِر
دیکشنری هلندی به فارسی