معنی dwalen
dwalen
پیچیدن، سرگردان
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با dwalen
dealer
dealer
نَمَایَندِگی، فُروشَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dealer
dealer
نَمَایَندِگی، نَمَایَندِگی کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
idealen
idealen
آرمان ها
دیکشنری هلندی به فارسی
Awaken
Awaken
بیدار کَردَن، بیدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
afdwalen
afdwalen
مُنحَرِف شُدَن، سَرگَردان
دیکشنری هلندی به فارسی
dweilen
dweilen
زَمین پاک کَردَن، پاک کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
dwaling
dwaling
اِشتِباه، خَطا
دیکشنری هلندی به فارسی
draven
draven
دور رَفتَن، یورتمِه سَواری
دیکشنری هلندی به فارسی
dragen
dragen
حَمل کَردَن، پوشیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی