معنی drukke
drukke
پر جنب و جوش، مشغول
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با drukke
drukken
drukken
دُکمِه زَدَن، را فِشار دَهید، فِشار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
drucken
drucken
چاپ کَردَن، را فِشار دَهید
دیکشنری آلمانی به فارسی
drukste
drukste
شُلوغ تَرین
دیکشنری هلندی به فارسی
druk
druk
بِه طُورِ پُرمَشغَلِه، مَشغول، شُلوغ
دیکشنری هلندی به فارسی