معنی doorgeven
doorgeven
واسطه بودن، منتقل کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با doorgeven
doorweken
doorweken
خیساندَن، خیس کَردَن، آبگِرِفتِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی