معنی direct direct مستقیم، مستقیماً، به طور صریح، آنی، لحظه ای، به طور صریح و روشن دیکشنری هلندی به فارسی
direkt direkt بِه صِراحَت، مُستَقیم، بِه طُورِ صَریح، بِه طُورِ صَریح و رُوشَن، بِه طُورِ مُستَقیم، رُک و راست، مُستَقیماً دیکشنری آلمانی به فارسی