معنی detectie
detectie
شناسایی، تشخیص
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با detectie
detentie
detentie
حَبس، بازداشت
دیکشنری هلندی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
detectar
detectar
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
detectar
detectar
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
defectief
defectief
بِه طُورِ مَعیوب، مَعیوب، عِیب دار
دیکشنری هلندی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری هلندی به فارسی
desertie
desertie
اِنحِراف، فَرار
دیکشنری هلندی به فارسی
directie
directie
مُدیریَّت، هَیئَت مُدیرِه
دیکشنری هلندی به فارسی