معنی denotatie
denotatie
دلالت
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با denotatie
detonatie
detonatie
اِنفِجار
دیکشنری هلندی به فارسی
deportatie
deportatie
اِخراج، تَبعِید
دیکشنری هلندی به فارسی
renovatie
renovatie
بازسازی، نُوسازی
دیکشنری هلندی به فارسی
denotasi
denotasi
دِلالَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
denotare
denotare
نِشانِه گُذاری کَردَن، نِشان می دَهَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
notatie
notatie
یادداشت، نِشانِه گُذاری
دیکشنری هلندی به فارسی