معنی consolidator
consolidator
مستحکم کننده، تثبیت کننده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با consolidator
konsolidator
konsolidator
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
consolidatore
consolidatore
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
konsolidator
konsolidator
مُستَحکَم کُنَندِه، مُستَطیل شِکلِ
دیکشنری لهستانی به فارسی
Consolidator
Consolidator
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
consolidation
consolidation
اِدغام، تَثبیت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
konsolidatör
konsolidatör
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
consolidatie
consolidatie
اِدغام، تَثبیت
دیکشنری هلندی به فارسی
consolidar
consolidar
اِدغام کَردَن، تَحکیم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
consolidar
consolidar
اِدغام کَردَن، تَحکیم
دیکشنری پرتغالی به فارسی