معنی consolidatie
consolidatie
ادغام، تثبیت
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با consolidatie
consolidation
consolidation
اِدغام، تَثبیت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
consolidante
consolidante
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
consolidatore
consolidatore
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
consolidante
consolidante
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
consolidator
consolidator
مُستَحکَم کُنَندِه، تَثبیت کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
consolidare
consolidare
اِدغام کَردَن، تَحکیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Consolidate
Consolidate
اِدغام کَردَن، تَثبیت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی