معنی commanderen
commanderen
فرماندهی کردن، فرمان
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با commanderen
commandement
commandement
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
commander
commander
دَستور دادَن، سِفارِش دَهید، فَرماندِهی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی