معنی coherentie
coherentie
هماهنگی، انسجام
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با coherentie
coherente
coherente
مُنسَجِم، سازِگار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
coherencia
coherencia
هَماهَنگی، اِنسِجام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incoherentie
incoherentie
قَطعی بودَن، عَدَمِ اِنسِجام
دیکشنری هلندی به فارسی
conferentie
conferentie
کُنفرانس
دیکشنری هلندی به فارسی
coerente
coerente
مُنسَجِم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
coerente
coerente
ثابِت قَدَم، سازِگار، مُنسَجِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coherent
coherent
بِه طُورِ مُنسَجِم، مُنسَجِم
دیکشنری هلندی به فارسی