معنی clusteren
clusteren
گروه کردن، خوشه بندی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با clusteren
clustern
clustern
گُروه کَردَن، خوشِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
fluisteren
fluisteren
نَجوا کَردَن، زِمزِمِه کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
luisteren
luisteren
گوش دادَن، گوش کُن
دیکشنری هلندی به فارسی