معنی brullend
brullend
غرّنده، غرّش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با brullend
brüllend
brüllend
غُرَّندِه، غُرِّش
دیکشنری آلمانی به فارسی
brullen
brullen
فَریاد کِشیدَن، غُرِّش، غُرِّش کَردَن، غُرّیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
trillend
trillend
لَرزان، پُر جُنب و جوش، لَرزَنده، بِه طُورِ لَرزان، لَرزِش
دیکشنری هلندی به فارسی
bruisend
bruisend
پُرجوش، پُر جُنب و جوش، فَوَرانی، بِه طُورِ جوشان
دیکشنری هلندی به فارسی
bellend
bellend
زوزِه کِشیدَن، پارس کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
brüllen
brüllen
غُرِّش کَردَن، غُرِّش، فَریاد کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
krullen
krullen
فِر کَردَن، حَلقِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی