معنی bot
bot
کند، استخوٰان، کند ذهنانه
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bot
rot
rot
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bon
bon
خوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
but
but
هَدَف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Rot
Rot
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mot
mot
کَلَمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Pot
Pot
گُلدان گُذاشتَن، قَابلَمَه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bom
bom
خوب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lot
lot
پَرواز، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
boy
boy
قامَت، اَندازِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی