معنی bezweet
bezweet
عرق ریزان، عرق کرده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bezweet
bewegt
bewegt
مُتِأَثِّر، نَقلِ مَکان کَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bezet
bezet
مَشغول
دیکشنری هلندی به فارسی