معنی bezetting
bezetting
اشغال، شغل
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bezetting
besmetting
besmetting
آلودِگی، عُفونَت
دیکشنری هلندی به فارسی
afzetting
afzetting
اِستیضاح
دیکشنری هلندی به فارسی
bezetten
bezetten
اِشغال کَردَن، را اِشغال کُنَد
دیکشنری هلندی به فارسی