معنی bezetten
bezetten
اشغال کردن، را اشغال کند
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bezetten
bezitten
bezitten
مالِک بودَن، خُود، دارا بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bedeuten
bedeuten
مَعنی دادَن، مَعنی، مَنظور داشتَن، مُهِمّ بودَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bezeugen
bezeugen
شاهِد بودَن، شَهادَت دادَن، گُواهی دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewerten
bewerten
اَرزیابی کَردَن، اَرزیابی کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
besetzen
besetzen
اِشغال کَردَن، را اِشغال کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bevatten
bevatten
دَر بَر داشتَن، حاوی
دیکشنری هلندی به فارسی
besmetten
besmetten
آلودِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
afzetten
afzetten
عَزل کَردَن، بَرخاستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bezitter
bezitter
دارَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی