معنی bestraten
bestraten
آسفالت کردن، سنگفرش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bestraten
bestrafen
bestrafen
تَنبِیه کَردَن، مُجازات کَردَن، مُجازات دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestralen
bestralen
تاباندَن، تابِش کُنَد
دیکشنری هلندی به فارسی
beitragen
beitragen
مُشارِکَت کَردَن، کُمَک کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestreuen
bestreuen
پاشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestreiten
bestreiten
مُجادِلِه کَردَن، اِنکار کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestrahlen
bestrahlen
تاباندَن، تابِش کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
betragen
betragen
مِقدار داشتَن، باشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
beraten
beraten
مُشاوِرِه دادَن، نَصیحَت کَردَن، مَشوِرَت دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی