معنی bestralen
bestralen
تاباندن، تابش کند
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bestralen
bestrahlen
bestrahlen
تاباندَن، تابِش کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestrafen
bestrafen
تَنبِیه کَردَن، مُجازات کَردَن، مُجازات دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestraten
bestraten
آسفالت کَردَن، سَنگفَرش
دیکشنری هلندی به فارسی
beitragen
beitragen
مُشارِکَت کَردَن، کُمَک کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestreuen
bestreuen
پاشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestraling
bestraling
تَشَعشُع، تابِش
دیکشنری هلندی به فارسی
betragen
betragen
مِقدار داشتَن، باشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
betalen
betalen
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی