معنی bestaan
bestaan
تشکیل شدن، وجود داشته باشد، وجود داشتن، وجود
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bestaan
bestaand
bestaand
مُوجود
دیکشنری هلندی به فارسی
bertahan
bertahan
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن، پافِشاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bestial
bestial
وَحشیانِه، حَیوانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bestial
bestial
وَحشیانِه، حَیوانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bestial
bestial
وَحشیانِه، حَیوانی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
toestaan
toestaan
اِجازِه دادَن، اِجازِه می دَهَد
دیکشنری هلندی به فارسی
begaan
begaan
مُرتَکِب شُدَن، مُتِعَهِّد شُدَن، اِرتِکاب
دیکشنری هلندی به فارسی
staan
staan
ایستادَن
دیکشنری هلندی به فارسی