معنی beschuldiging
beschuldiging
اتّهام
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با beschuldiging
beschuldigend
beschuldigend
اِتِّهام آمیز، مُتَّهَم کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
beschuldigend
beschuldigend
اِتِّهام آمیز، مُتَّهَم کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
beschuldigen
beschuldigen
سَرزَنِش کَردَن، مُتَّهَم کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
beschuldigen
beschuldigen
سَرزَنِش کَردَن، مُتَّهَم کَردَن، اِتِّهام کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
beschadiging
beschadiging
تَخرِیب، آسیب، اِختِلال
دیکشنری هلندی به فارسی