معنی beschadiging
beschadiging
تخریب، آسیب، اختلال
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با beschadiging
beschuldiging
beschuldiging
اِتِّهام
دیکشنری هلندی به فارسی
beschadigen
beschadigen
خَراب کَردَن، آسیب، آسیب رِساندَن، آسیب زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی