معنی beperken
beperken
مجبور کردن، محدود کردن، کاهش دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با beperken
bemerken
bemerken
اِظهار نَظَر کَردَن، اِطِّلاع دَهید، مُتِوَجّه شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewerken
bewerken
ویرایِش کَردَن، بَرایِ پَردازِش
دیکشنری هلندی به فارسی
beperkend
beperkend
مَحدودکُنَندِه، با مَحدودِیَت
دیکشنری هلندی به فارسی
bedecken
bedecken
پوشاندَن، پوشِش، پوشِش دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewerten
bewerten
اَرزیابی کَردَن، اَرزیابی کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
inperken
inperken
مَحدود کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bespreken
bespreken
بَحث کَردَن، بَحث کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
bederven
bederven
خَراب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bedenken
bedenken
تَصَوُّر کَردَن، فِکر کُن
دیکشنری هلندی به فارسی