معنی behandeling
behandeling
درمان
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با behandeling
behandelen
behandelen
دَرمان کَردَن، بَرایِ مُقابَلِه با
دیکشنری هلندی به فارسی
behandeln
behandeln
دَرمان کَردَن، دَرمان، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی