معنی beëindiging
beëindiging
پایان، فسخ
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با beëindiging
beëindigen
beëindigen
پایان دادَن، پایان، تَمام کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی