معنی bedreigen
bedreigen
تهدید کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با bedreigen
bedriegen
bedriegen
فَریب دادَن، تَقَلُّب کَردَن، گول زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bedreigend
bedreigend
تَهدِیدآمیز، تَهدید کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
begreifen
begreifen
دَرک کَردَن، دَرک کُنَند، فَهمیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
betreiben
betreiben
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
besteigen
besteigen
صُعود کَردَن، صُعود
دیکشنری آلمانی به فارسی
bedrieger
bedrieger
تَقَلُّب کار، مُتَقَلِّب، جَعلکار، فَریب کار
دیکشنری هلندی به فارسی
bevredigen
bevredigen
رِضایَت دادَن، راضی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
befreien
befreien
مُعاف کَردَن، آزاد کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bedragen
bedragen
مِقدار داشتَن، مَقادیر
دیکشنری هلندی به فارسی