معنی afzetten
afzetten
عزل کردن، برخاستن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با afzetten
aanzetten
aanzetten
تَحرِیک کَردَن، رُوشَن کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
afzetting
afzetting
اِستیضاح
دیکشنری هلندی به فارسی
bezetten
bezetten
اِشغال کَردَن، را اِشغال کُنَد
دیکشنری هلندی به فارسی
omzetten
omzetten
تَبدیل کَردَن، تَبدیل کُنید، حَذف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
inzetten
inzetten
اِستِقرار دادَن، بِه خَطَر اَنداختَن، ذین گُذاشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی