معنی afkoelen
afkoelen
سرد کردن، باحال
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با afkoelen
afvoeren
afvoeren
آب کِشیدَن، دَر مَعرِض قَرار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
afrollen
afrollen
باز کَردَن رول ها، باز کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
afkorten
afkorten
اِختِصار کَردَن، مُخَفَّف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
koelen
koelen
یَخچال گُذاشتَن، خُنَک کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی