معنی afdrijven
afdrijven
رانشیدن، رانش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با afdrijven
aandrijven
aandrijven
وادار کَردَن، رانَندِگی کُنید، بِه جِلو بُردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
drijven
drijven
پَریدَن، بَرایِ اَنجام، شِناوَر بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی