جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یزدانیار

یزدانیار

یزدانیار
ابوبکر حسین بن علی یزدانیار ارموی (متوفی درسال 333 هجری قمری) از مشاهیر صوفیه بوده است ولی طریقۀ مخصوص بخود در تصوف داشته است و بعضی از مشایخ مانند شبلی و غیره منکر او بوده اند و او نیز بعضی از مشایخ عراق و سخنان آنان را انکار می کرده است. جامی در نفحات الانس پاره ای از سخنان او را نقل کرده است
لغت نامه دهخدا

یزدان وار

یزدان وار
مانند خدا. همچون یزدان در فضل و فیض:
اگر ذات تو یزدان وار فیض و فضل می راند
ضمیرم نیز نحل آسا شفای جان می افزاید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

یزدان فر

یزدان فر
که فر یزدانی دارد. که فرۀ ایزدی دارد. که به فرۀ ایزدی به پادشاهی رسد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

یزدیار

یزدیار
نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
یزدیار
فرهنگ نامهای ایرانی

یزدانی

یزدانی
منسوب به یزدان، فنی است ازفنون کشتی: چه شود گردبمخالف رسی ازیزدان پاش بر داری وبرگردسرت گردانی. (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار

یزدانی

یزدانی
میرزا عبدالوهاب کوچکترین فرزند وصال شیرازی از شعرا و فضلای قرن چهاردهم هَ. ق. بود و در معانی و بیان و بدیع و ریاضیات و موسیقی و اسطرلاب و هیأت قدیم و خط و ربط و نقاشی و کارهای دستی و نظم و نثر عربی استادی ماهر بود. قسمتی از کتیبۀ رواق مطهر حضرت امام رضا (ع) به خط و قلم اوست. و نیز به امر ناصرالدین شاه، خسرو و شیرین نظامی را با نقش و نگار شگفت انگیزی نوشت. بیش از هزار و پانصد بیت از اشعارش بجا نمانده است از آن جمله است:
ترک چشم تو به کین با دل هر مسکین است
یا همین با دل مسکین من اندر کین است
روزگار من و زلف و خط و خال تو سیاه
این سیاهی همه از بخت من مسکین است
من ز دشنام تو حاشا که برنجم لیکن
سخن تلخ دریغ از دهن شیرین است
گر دو صد بار زنی تیغ جفا بر سر من
همچنان در دل من مهر تو صد چندین است
نقش زلف تو مگر خامۀ یزدانی بست
کز سر کلک همه خامۀ او مشکین است.
مصراع زیر ماده تاریخ وفات یزدانی است: خواست یزدانی وصال حی وهاب ودود = 1328 هجری قمری (از ریحانه الادب ج 4 ص 332). آنچه از اشعار او در دست است 7 قصیده و 14 غزل می باشد و ضمناً کتیبه های دوحرم شاه چراغ و سیدمحمد در شیراز به خط اوست و چند نسخه از کلیات سعدی و دیوان حافظ نوشته و از موسیقی نیز بهرۀ کافی داشته و رباب خوب می نواخته است
از قدمای شعرای زبان فارسی بوده و رادویانی در ترجمان البلاغه اشعار زیر را از او آورده است. (یادداشت مؤلف) :
از جود به سائل دهد اقلیم ز دشمن
همواره به نوک قلم اقلیم ستانی.
#
آن شاه با کفایت و آن میر بی کفو
ارزاق را از ایزد کافی کفش کفیل
شاهی که پیش سائل و زائر فرستد او
پرسش به شست منزل (و) مالش به شست میل.
#
ای آنکه ریاست را بنیادی و اصلی
چونانکه سیاست را کانی و مکانی.
#
شهی وقف کرده بر آمال مال
چن او نی به مردی کسی ز آل ِ زال.
#
دو چیز بود برزم تو ماتم و سور
هم ماتم دشمنان و هم سور نسور.
#
دو زلفگانش چلیپا شد و لبان عیسی
رخش زبور ملاحت شد و میان زنار
لغت نامه دهخدا